بازار؛ گروه بین الملل: سایت تحلیلی فارین افرز اخیرا مقاله ای با قلم «دالیا داسا کای» با عنوان «آمریکا از خاورمیانه دست نمی شوید» منتشر نموده است. ترجمه متن مقاله در ادامه می آید.
واقعیت این است که واشنگتن هنوز هم شبکه ای از پایگاههای نظامی را در منطقه دارد و اراده خود را نشان داده که حتی ناخوشایندترین متحدانش را هم به نام امنیت در حمایت بگیرد. البته آمریکا دیگر تنها بازیگر جهانی در خاورمیانه نیست: سرمایه گذاری های اقتصادی و فن آورانه چین و نفوذ نظامی روسیه در یک دهه گذشته رشد کرده است. از این زاویه، دوره (انحصار) آمریکا به پایان رسیده است.
از این گذشته، هرچه هم که آمریکایی ها دوست داشته باشند که دست از خاورمیانه بردارند، خاورمیانه دست بردارِ آمریکا نیست. پرسشی که باید درباره آن بحث شود این است که آمریکا کدام سیاست ها را در پیش گیرد تا به بهبود شرایط زندگی در خاورمیانه و یک نظم سیاسی مناسب در آنجا یاری رساند.
رویکرد این چندماهه دولت بایدن به امارات و عربستان سعودی هم نشان می دهد که به نظر نمی رسد به دنبال پشت کردن به شرکای سنتی آمریکا و محوری کردن حقوق بشر در سیاست خارجی اش باشد. در مورد مصر هم داستان چندان متفاوت نیست.
البته وزارت دفاع آمریکا، هم اکنون سرگرم یک بازنگری جهانی در آرایش نظامی ایالات متحده است که احتمالا بر حضورش در خاورمیانه هم تاثیر خواهد گذاشت. با اینحال احتمال کاهش کارساز دهها هزار نیروی آمریکایی چندان جدی به نظر نمی رسد.
همچنین این واکاوی فزاینده هم مطرح است که آیا وجود پایگاههای بزرگ برای ماموریت های ضدتروریسم، موثر هستند و آیا این پایگاهها، به جای بازدارندگی ایران، محرک حملات بیشتر این کشور نمی شوند؟ برخی تحلیلگران استدلال می کنند که آمریکا باید تمامی نیروهایش را به خانه بیاورد و برخی هم طرفدار پایگاههای کوچکتر و پراکنده تر در سطح منطقه هستند. این موجب می شود که آمریکا کمتر به پایگاههای بزرگی همچون پایگاه هوایی العبید در قطر یا کمپ آریفجان در کویت نیاز داشته باشد که در برابر ایران آسیب پذیرند بویژه با پیشرفت توانمندی های موشکی و پهپادی ایران.
اینها مباحثی جدی هستند اما ملاحظات سیاسی، محدودیت های بوروکراتیک، تداوم آسیب پذیری آمریکا در برابر شوک های بازار جهانی نفت و منافع اقتصادی صنایع دفاعی کشور موجب می شود که وارونه کردن وضعیت کنونی، جدای از منطق راهبردی اش، نامحتمل شود.
شرکای خلیج فارس آمریکا هم خواهان ماندگاری پایگاههای نظامی هستند و آن را نشانه ای از تعهد سیاسی واشنگتن به امنیت خود می دانند. همچنین با نقش بسیار مهمی که کشورهایی چون قطر در انتقال هوایی افغانها از کابل داشتند، آیا دولت بایدن می تواند العبید را ببندد؟ کاهش نیرو ممکن است اما بستن کامل پایگاهها، دور از واقعیت است.
انتقال سامانه های موشکی و ناوهای هواپیما از خاورمیانه، نشانه ای از کاهش حضور نظامی آمریکا در منطقه است و احتمالا با چرخش منابع به سمت آسیا، مکررتر هم خواهد شد. شرکای منطقه ای آمریکا، این تحول را دوست ندارند اما خواهند آموخت که با آن کنار بیایند.
اما ایران، ادامه حضور نظامی آمریکا در منطقه را هم یک تهدید علیه منافع خود می بیند و هم یک هدف مناسب. در شرایطی که تهران در پی تقویت توان بازدارندگی خود است، شاید ترجیح دهد که به شمار کوچکتری از نیروهای آمریکایی در مناطق درگیری، حمله کند تا به پایگاههای بزرگ آمریکا در خلیج فارس.
ستیز میان آمریکا و ایران، اکنون چنان در استخوان ساختار سیاسی دو کشور ریشه دوانده- بویژه اکنون که محافظه کاران سکان قدرت را در تهران در دست گرفته اند- که تلاش ها برای بازنشانی روابط دو کشور، در چندسال آینده نامحتمل است. خروج ترامپ از برجام هم، ایران را سرکش تر کرد و نه رام تر.
شاید مشکل آمریکا این نیست که خاورمیانه را ترک کند بلکه این است که به روش نادرستی در آنجا بماند.
بعید است که چین هم به آسانی برای اعمال فشار بر ایران، با آمریکا همراه شود. در پی توافق فروش زیردریایی های هسته ای آمریکا و بریتانیا به استرالیا، چین این اواخر مواضع ملایمتری نسبت به غنی سازی اورانیوم در ایران نشان می دهد. آنچه بیشتر محتمل است اینکه در صورت شکست گفتگوهای احیای برجام، ایران همان کاری را خواهد کرد که در برابر فشار حداکثری ترامپ انجام داد: تسهیل حملات نظامی در سراسر منطقه از جمله علیه نیروهای آمریکایی. اگر برجام ناکار شود، برای آمریکا خروج از خاورمیانه بازهم دشوارتر خواهد شد.
یک راهکار بهتر این است که از فرصت کنونی برای تجدیدموازنه منطقه استفاده شود و با کاهش تعهدات نظامی آمریکا، کمک به بخش های اقتصاد و توسعه افزایش یابد. آمریکا باید توجه و منابعش را بر چالش هایی متمرکز کند که زندگی روزمره مردم منطقه را هدف گرفته است. افزایش تاب آوری آب و هوایی این منطقه با زیرساخت های ضعیفی که اکنون دارد، و نیز گسترش فرصت های زندگی برای جوانان، از جمله مسائلی است که باید در صدر برنامه مقام های آمریکایی در دیدار از منطقه قرار گیرند.
در این لحظه از چرخش راهبردی منطقه، آمریکا به همراه متحدان ثروتمندش باید به شرکایی که می خواهند منطقه را از مجموعه مشکلات به مجموعه امکانات تبدیل سازند، کمک کند. آمریکا و خاورمیانه، به هر حال دست از یکدیگر نمی کشند، پس واشنگتن باید از این فرصت بهره گرفته و بخشی از راه حل باشد و نه بخشی از مشکل.
نظر شما