بازار؛ گروه بین الملل: سایت تحلیلی فارین پالیسی اخیرا مقاله ای با قلم «سی. راجا موهان» با عنوان «ابراهیم رئیسی و شرطبندی هند روی ایران» منتشر نموده است. ترجمه متن مقاله در ادامه می آید.
با توجه به اینکه افغانستان به دلیل خروج نیروهای آمریکایی با بحرانی عمیق روبروست، ارزیابیهای بلندمدت دهلی نو درباره موازنه قدرت منطقهای، هند را به سوی همکاریهای راهبردی عمیقتر با تهران سوق میدهد. ایران نیز نشان داده که مشتاق گسترش همکاریهای مشترک با هند است. در هفتههای اخیر، دهلی نو و تهران رایزنیهایشان درباره تحولات سریع افغانستان را افزایش دادهاند.
آنچه هند و ایران را به هم نزدیک میکند، ملاحظات مشترکی است که دو کشور درباره افراطگراییهای مذهبی طالبان و بازگشت آنها به قدرت در کابل دارند. همچنین هر دو کشور مصمم هستند که از سلطه پاکستان بر افغانستان پیشگیری کنند، چرا که چنین مسالهای میتواند ژئوپولیتیک منطقه جنوب آسیا و آسیای میانه و همچنین غرب آسیا را به شدت تغییر دهد.
در آن سوی سکه، دهلی نو و تهران دیدگاههای متفاوتی درباره نقش آمریکا در منطقه دارند. مشارکت راهبردی هند با ایالات متحده در دهههای اخیر عمیقتر شده – در حالی که رویارویی بین واشنگتن و تهران افزایش یافته است.
همچنین، روابط هند با امارات و عربستان در سالهای اخیر تقویت شده است، در حالی که ایران و همسایگان عربش در خلیج فارس در منازعه روزافزون بودهاند. همچنین، با وجود تشدید تنش بین تهران و تل آویو، هند بیش از پیش به اسراییل نزدیک شده است.
برای دهلی نو، مدیریت بسیاری از تناقضات خاورمیانه بخشی از نقش رو به رشد هند در قالب یک بازیگر ژئوپلیتیکی است. هند عبور از جزمیات ساده دهههای پس از استقلال را آغاز کرده، زمانی که سیاست خارجی این کشور، خاورمیانه را در چارچوب دوگانههایی بین امپریالیسم غرب در برابر جهان در حال توسعه، صهیونیسم اسراییلی در برابر پانعربیسم و اسلامگرایی را در برابر حکومت سکولار قرار میداد.
ضرورت پیشگیری از تلاش پاکستان برای بسیج منطقه با نام اسلام در طول منازعاتش با هند نیز نقش مهمی در شکلگیری سیاست خاورمیانهای دهلی نو داشت. دهلی نو امیدوار بود که با پشتیبانی از ملیگرایی عربی و پیشبرد همبستگی کشورهای در حال توسعه، فراتر از خطوط سیاسی و فرهنگی، بتواند با تلاشهای پاکستان در راستای اهرمسازی از پان-اسلامگرایی مقابله کند.
پس از پایان جنگ سرد، هند برای ایجاد روابط منطقهای با اغلب کشورهای خاورمیانه، به استثنای ترکیه، تلاش کرده است. هند از همسویی تازه بین ترکیه، پاکستان و قطر برای حمایت از طالبان عمیقا نگران است. دهلی نو همچنین نسبت به پشتیبانی این سه کشور از اسلام سیاسی و پیامدهای ان برای ثبات و امنیت خود هند آگاهی کامل دارد.
اگر افغانستان تحت کنترل طالبان درآید، تجربه دوران پیشین حکمرانی طالبان نشان میدهد که نزاع و جنگطلبی اسلامگرایانه در منطقه کشمیر هند و سایر مناطق این کشور تقویت خواهد شد.
به همین دلیل است که دهلی نو، بهرغم شروع تماس با طالبان، موضع دیپلماتیک قدرتمندی علیه سرنگونی خشونتآمیز نظم سیاسی کنونی در کابل گرفته است. هند برای تقویت جایگاه سیاسی – و برای رسیدن به هرگونه دستاوردی در افغانستان – نیازمند یک شریک منطقهای قدرتمند است. طبق ارزیابیهای دهلی نو، تهران چنین شریکی است.
اما دهلی نو و تهران در خصوص افغانستان همیشه دیدگاههای مشترکی نداشتهاند. در دهه ۱۹۷۰، هند با نگرانی شاهد اتحاد ایران و پاکستان و تلاش این دو کشور برای بیثباتسازی افغانستان و خارج کردن آن از زیر نفوذ شوروی بود که سرانجام به تهاجم و اشغال این کشور از سوی شوروی انجامید.
با این حال، زمانی که طالبان در سال ۱۹۹۶ کنترل افغانستان را به دست گرفت و اقلیتهای شیعه و فارسی زبان این کشور را هدف قرار داد، ایران با روسیه و هند همدست شد و از ائتلاف شمالی علیه حاکمیت طالبان حمایت کرد.
اما به نظر نمیرسد که با بازگشت دوباره طالبان به قدرت، ائتلاف هند-ایران-روسیه باردیگر شکل بگیرد. مسکو، اینبار، به نفع طالبان وارد عمل شده و با اسلامآباد همکاری میکند. چین هم که روابط خوبی با پاکستان و روسیه دارد و روابطش با هند تیره شده، به نظر میرسد که به دنبال عادیسازی زودهنگام طالبان باشد.
تمام این عوامل باعث شده ایران مهمترین شریک بالقوه برای هند در افغانستان باشد که میتواند در دسترسی جغرافیایی برای ارسال کمکهای نظامی و غیرنظامی به دولت افغانستان نقش مهمی ایفا کند. گرچه کوتاهترین مسیر از هند به افغانستانِ محصور در خشکی از طریق پاکستان است، اسلامآباد تمایل ندارد به هند اجازه این دسترسی را بدهد. بنابراین، هند از دیرباز نگاهش به ایران است و این کشور را دروازهای به افغانستان و از آنجا به آسیای میانه میبیند.
این اقدامات تازه نیستند: از زمان سقوط طالبان در ۲۰۰۱ میلادی، دولتهای مختلف هند روی راههای دسترسی به افغانستان از طریق ایران سرمایهگذاری کردهاند، از جمله سرمایهگذاری در بندر چابهار به عنوان گزینهای حیاتی برای متصل کردن آسیای میانه و افغانستان به دریای عرب از طریق ایران – و به عنوان جایگزینی برای کریدور اقتصادی چین-پاکستان. دهلی نو و تهران همچنین در پی سرمایهگذاریهای مشترک در منطقه پرتلاطم بلوچستان هستند که در میان ایران و پاکستان واقع شده و از امتداد دریای سیاه به افغانستان میرسد.
اما عوامل گوناگونی وجود دارد که هرگونه همکاری بین هند و ایران را محدود میکند. هرچند هر دو کشور ملاحظات مشترکی درباره سوگیریهای ایدئولوژیکی طالبان دارند، اما ایران با تمایلات شدید ضدآمریکایی آنها موافق است. حفظ روابط نزدیک تهران با طالبان فقط برای پیشگیری از بازگشت آنها به قدرت نبوده، بلکه ایران با این سیاست به دنبال استفاده از طالبان به عنوان ابزاری قدرتمند برای خارج کردن نیروهای آمریکایی از مناطق همجوارش بوده است.
همزمان ایران آماده میشود تا در صورت از سرگیری افراطگراییهای مذهبی توسط طالبان با آنها مقابله کند. با توجه به همسویی طالبان با پاکستان، هند در مقایسه با ایران انعطاف پذیری کمتری در برابر این گروه دارد.
هند برای حفاظت از روابط رو به رشد با تهران در برابر کارزار فشار حداکثری واشنگتن در تقلا بوده است. دهلی نو کمتر از پکن و مسکو برای دور زدن تحریمهای آمریکا تمایل نشان داده است. همزمان، تهران فشار مداوم بر هند وارد میکند تا این کشور فاصلهاش با واشنگتن را در زمینه مسائل مربوط به ایران افزایش دهد.
حمایت بالقوه ایران از دولت کابل علیه طالبان نیز میتواند موهبتی پیچیده برای کابل باشد. مثلا پیشنهاد ایران برای استفاده از تیپ فاطمیون برای کمک به دولت افغانستان خطر شعله ور شدن آتش احساسات فرقهگرایانه در کشور را به همراه دارد. دهلی نو در این مسائل محافظهکارانهتر عمل میکند و راههای سنتی حمایت از کابل یا ائتلاف ضدطالبان را به شبهنظامیان قومی و فرقهای ترجیح میدهد.
اما دهلی نو مایل است تهران و کشورهای عربی خلیج فارس به تهدیدات دیرپایی توجه کنند که از سوی طالبان علیه امنیت این کشورها وجود دارد و از روزنه منازعات فرقهای به این گروه نگاه نکنند. شور و شعف افراطی طالبان از پیروزی در برابر ایالات متحده انگیزهای بزرگ برای گروههای اسلامگرایی است که به دنبال سرنگونی دولتها در سراسر منطقه هستند.
هند فراموش نکرده است که ایران، که با افغانستان و پاکستان مرز مشترک دارد، همواره عاملی کلیدی در ژئوپلیتیک منطقه بوده است. از دهه ۱۹۵۰ تا دهه ۱۹۷۰، شاه ایران ایدههای راهبردی بزرگی درباره مدرنسازی اقتصادی، قابلیت اتصال و همبستگی منطقهای بین خاورمیانه و شبهقاره هند داشته است. فقط پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ در ایران و اشغال افغانستان توسط شوروی بود که پاکستان توانست با مسلح کردن افراطگرایی اسلامی به عامل خارجی اصلی در سرنوشت اسفبار کابل تبدیل شود.
تماسهای سطح بالای اخیر هند با ایران این امید را در دهلی نو ایجاد کرده که ارتباط نزدیک رئیسی با آیت الله علی خامنهای، رهبر عالی ایران، بتواند یکپارچگی بیشتری را در سیاستهای منطقهای ایران ایجاد کند. هند همچنین امیدوار است که ایران تحت مدیریت رئیسی بتواند تنشها با ایالات متحده را کاهش دهد و روابط بدون منازعهای با همسایگان عربش در خلیج فارس برقرار کند. در واقع گفتگوهای پشت پرده ایران و عربستان سعودی که از آوریل آغاز شده، طبق برخی ارزیابیها، میتواند دستاوردهای چشمگیری به همراه داشته باشد.
بدبینها با بدگمانی به این امیدهای تازه مینگرند. اما با وخیمترشدن شرایط در افغانستان، دهلی نو راهی ندارد جز اینکه روی گزینههای اندکش با ایران تمرکز – و پیامدها را مدیریت – کند.
نظر شما