۲۸ آبان ۱۳۹۹ - ۱۴:۲۵
امریکا باید منافع واقعی خود را در خاورمیانه مشخص کند
فارن افرز بررسی کرد:

امریکا باید منافع واقعی خود را در خاورمیانه مشخص کند

پیروزی در جنگ سرد، باعث ایجاد ترکیب مسمومی از جهالت آمریکایی و جاه طلبی افراطی شد.

بازار؛ گروه بین الملل: سایت تحلیلی فارن افرز اخیرا مقاله ای با قلم «استیون کوک» با عنوان «امریکا باید منافع واقعی اش در خاورمیانه را مشخص کند» منتشر نموده است. ترجمه متن مقاله در ادامه می آید.

حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ را می توان فاجعه بارترین اقدام ایالات متحده آمریکا در دو دهه نمایش مایوس کننده این کشور دانست. سرخوش از جنگ سرد و مست از ثروت های جهانی سازی، ایالات متحده آمریکا به این باور رسیده بود که خاورمیانه به کمکش نیاز دارد. اکنون این واقعیت که پنج کشور خاورمیانه ای در آستانه فروپاشی هستند به یک درک کلی در واشنگتن کمک می کند که رویکردش در خاورمیانه نیازمند یک بازنگری اساسی است.

از این رو اجماع تازه ای در بین نخبگان سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا شکل گرفت. واشنگتن دیگر منافع حیاتی در منطقه ندارد و باید نیروها را عقب براند. حتی اگر تغییرهای اجتماعی، فناورانه و سیاسی اهمیت منافع ایالات متحده را کم تر از دو دهه گذشته نشان دهند، ایالات متحده آمریکا هنوز هم منافعی کلیدی در منطقه دارد. اکنون سیاستمداران آمریکا باید اهداف واقع بینانه تر و منعطف تری برای ثبات بخشی در خاورمیانه به کار گیرند.

ظهور چین و روسیه نه تنها برای منافع ایالات متحده آمریکا بلکه حتی برای خود منطقه نیز یک پسرفت است. برای جلوگیری از هرج و مرج، خونریزی و بی ثباتی، واشنگتن باید منافع واقعی اش در خاورمیانه را مشخص و راهبردی برای پیشبرد آنها به کار بگیرد.

مسئله ایران، لیبی و سوریه از جمله مهم ترین چالش هایی بوده اند که ایالات متحده آمریکا را در دو دهه اخیر به ستوه آورده اند. بسیاری از تحلیل گران در کنگره، کاخ سفید و پنتاگون گزینه اقدام نظامی را مناسب تشخیص دادند. با این حال، شاید مهم ترین نمونه از تغییر در رویکرد ساختاری به استفاده از زور و گزینه نظامی در خاورمیانه حمله به تاسیسات عربستان در سپتامبر ۲۰۱۹ باشد. بر کسی پوشیده نیست که در چهل سال گذشته مهم ترین دلیل راهبردی برای حضور ایالات متحده آمریکا در منطقه پشتیبانی از جریان آزاد منابع انرژی بوده است.

این تغییر در دیدگاه نسبت به استفاده از گزینه نظامی به مشکلی ژرف تر اشاره می کرد: نبود یک چارچوب مشترک برای تفکر پیرامون منافع ایالات متحده آمریکا در منطقه. در رویارویی با این واقعیت تازه یک فرسودگی تحلیلی در بین مقامات آمریکایی نمایان شد که تقاضای دسته جمعی عقب نشینی را توضیح می داد.

به علاوه، در سال های اخیر با انقلاب شیل نفتی ایالات متحده در تولید انرژی مستقل شده است. به این ترتیب این سوال در ذهن تحلیلگران ایجاد می شود که آیا پاسداری از جریان سوخت خاورمیانه ارزش این همه سرمایه گذاری را دارد؟

اسرائیل همچنان از پشتیبانی ایالات متحده آمریکا بهره می برد. چه بسا تغییرهای سیاسی و جمعیتی ایالات متحده آمریکا دیگر اجازه این سواری رایگان را ندهد. به علاوه اسرائیل حالا  پیشرفته با درآمد بالا و اقتصادی قوی است. روابطش را با دیگر کشورها از جمله کشورهای خلیج فارس استوار کرده است. ایران هنوز هم برایش یک چالش است اما اسرائیل پیچیده ترین جنگ افزارهای نظامی را نسبت به هر کدام از کشورهای منطقه در اختیار دارد.

تروریسم دیگر آن وحشت گذشته را در دل سیاست خارجه ایالات متحده آمریکا نمی اندازد. داعش در عراق و سوریه فرسوده شده و حالا کویید ۱۹ نگرانی بیشتری را بر می انگیزاند. طرفداران عقب نشینی هم می گویند که همان حضور ایالات متحده آمریکا بود که تروریسم را رشد و پرورش داد.

نهضت منع گسترش سلاح های هسته ای ضربه سختی از حمله ناشیانه ایالات متحده آمریکا به عراق زد. آن حمله یک اشتباه بزرگ بود، آنقدر که بسیاری از کشورها امروز به ادعای ایالات متحده در مبارزه با سلاح هسته ای با تردید می نگرند و گشودن گره مسئله را در دیپلماسی و نه گزینه نظامی می بینند.

پس ایالات متحده آمریکا چرا باید بازهم به حضورش در خاورمیانه ادامه دهد؟ پاسخ این است که حضور ایالات متحده آمریکا درجه ای از ثبات را برای منطقه ای تضمین می کند که درگیر خشونت، فروپاشی و پیدایش خودکامگان است. یک خاورمیانه پسا آمریکایی چه بسا بدتر از این هم بشود.

با شروع از ایران می بینیم که ایالات متحده آمریکا در دستیابی یه هیچ یک از اهدافش در برابر این کشور موفق نبوده است. در این نقطه، ایالات متحده آمریکا باید همه آن اهداف را کنار بگذارد و در عوض یک سیاست کارامدتر با خطر کم تر را دنبال کند: سیاست مهار. یعنی کنار گذاشتن گزینه تغییر رژیم و همزمان محدود کردن قدرت ایران در سرتاسر خاورمیانه با رسم قوانینی آشکار پیرامون رفتار قابل قبول ایران. سیاست مهار تنها به دیپلماسی محدود نمی شود و نیازمند حضور نیروهای نظامی و تهدید معتبری از سوی آنهاست. سیاست مهار راهبردی در بردارنده گفتگو، تحریم و استفاده از گزینه نظامی است.

در دولت تازه، بسیاری بر این باورند که با بازگشت به برجام ایران فعالیت های هسته ای اش را در ازای برداشتن تحریم ها متوقف می کند. جالب است که پویایی های منطقه چنین پیامدی را پیش بینی نمی کند. اصلا مهم نیست که توافق تازه چقدر خوب پیش برود. این توافق در هر صورت شاخک های اسرائیل، عربستان و امارات را تیز خواهد کرد و اگر هر سه کنار هم بایستند، رسیدن به توافق دشوار خواهد شد.

ایران تنها منبع ناآرامی خاورمیانه نیست. گروه هایی مانند القاعده و داعش نیز اراده عقب نشینی  ایالات متحده را سست می کنند. ساده لوحانه است که باور کنیم تروریسم تنها پس از خروج آخرین سرباز آمریکایی خواهد مرد. ایدئولوژی های افراط گرایانه در قلب منطقه جا افتاده اند و خشونت را جدا از اینکه چه سرزمینی را اشغال کنند گسترش می دهند.

آنچه ایالات متحده آمریکا به آن نیاز دارد جنگ علیه ترور نیست، بلکه گرفتن یک رویکرد واقع بینانه متمرکز بر جمع آوری اطلاعات، کار پلیسی، همکاری های چندجانبه و به کارگیری خردمندانه خشونت در مواقع ضروری است.

شاید بزرگ ترین تغییر در رویکرد واشنگتن نسبت به منطقه را باید در روابطش با اسرائیل جستجو کرد. ایالات متحده آمریکا دیگر نمی تواند نگهبان اسرائیل باشد. این به خاطر مجازات اسرائیل که پیشروی اش در غزه و کرانه باختری راه حل دو کشور را غیر ممکن کرده نیست. بلکه به این خاطر است که سیاست ایالات متحده آمریکا در تامین امنیت و حاکمیت اسرائیل موفقیت آمیز بوده و اسرائیل دیگر نیازی به کمک های ایالات متحده ندارد.

با همه اینها هنوز آن هدف برتر ایالات متحده آمریکا برآورده نشده است: گسترش دموکراسی، سرنگونی دین سالاری ایران و حل و فصل ستیزه جویی های اسرائیل و فلسطین. پیش نویس خروج ایالات متحده آمریکا از منطقه با پیامدهای بدی همراه بود. ابتدا عربستان شاهد خروج نیروهای آمریکایی از عراق بود. بی تفاوتی نسبت به کمک های ایران و روسیه به نظام اسد، جنگ یمن و در نهایت بی پاسخ گذاشتن حمله به تاسیسات عربستان، همگی مثال هایی از هراس عربستان از خروج ایالات متحده از منطقه است. حالا اگر پادشاه عجول، با اراده و مغرور عربستان به این نتیجه برسد که تنها یک زرادخانه هسته ای می تواند امنیت عربستان را تامین کند باید نگران پیامدهای فاجعه باری در منطقه باشیم.

عراق هم جای دیگری است که ضرر خروج ایالات متحده آمریکا بیشتر از منفعتش است. عراق همان گناه نخستین سیاست خاورمیانه ای واشنگتن است. اکنون عراق در آستانه فروپاشی و پیچیده با مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. ماموریت مبارزه با تروریسم ایالات متحده در عراق روشی ارزان برای کمک به این کشور در رویارویی با گروه های تروریستی است. عراق چه بسا هیچ گاه نتواند از نفوذ ایران در امان بماند، اما نباید آنقدرها هم در برابر تهران برای پیشبرد اهدافش ناتوان ظاهر شود.

با خروج ایالات متحده آمریکا از خاورمیانه باید شاهد بدتر شدن اوضاع در شرق مدیترانه هم باشیم. جایی که تنش ها بر سر قبرس، مرزهای دریایی و منابع گازی بالا گرفته است.

پایان دادن به جنگ های بی پایان و خروج ایالات متحده آمریکا از خاورمیانه بهترین نعمت است اما خروج از منطقه در شرایط فعلی هزینه هایی بیش از منافع آن خواهد داشت. واشنگتن در خاورمیانه گرفتار شد به این خاطر که نشانه های آن چه واقعا برای منطقه مهم بود را گم کرد. اعلام شکست و رفتن به خانه هیچ مشکلی را حل نمی کند.

کد خبر: ۵۴٬۹۰۵

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha